معنی رویگر و صفار

حل جدول

فرهنگ عمید

رویگر

مسگر، صفار، سفیدگر،

فرهنگ فارسی هوشیار

صفار

‎ کرم روده، زرداب شکم، رنگ پریدگی از بیماری ‎ رویگر، مسگر (صفت) رویگر، روی فروش.


رویگر

سفیدگر، مسگر

فرهنگ معین

صفار

رویگر، روی - فروش. [خوانش: (صَ فّ) [ع.] (ص.)]

نام های ایرانی

صفار

پسرانه، رویگر، نام سلسله ای در ایران که سر سلسله آن یعقوب پسر لیث است

لغت نامه دهخدا

صفار

صفار. [ص َ] (ع اِ) گیاه بهمی خشک. (منتهی الارب). و رجوع به صُفار شود.

صفار. [ص َف ْ فا] (اِخ) پشته ای است. (معجم البلدان).

صفار. [ص َف ْ فا] (اِخ) لیث بن معدل. رجوع به صفاریان و رجوع به لیث شود.

صفار. [ص َف ْ فا] (اِخ) احمدبن محمدبن عبداﷲبن یوسف، رجوع به احمدبن محمدبن عبداﷲ یوسف... شود.

صفار. [ص ِ] (ع اِ) ج ِ صُفاره. رجوع به صفاره شود. || آنچه در بن دندان ستور باقی بماند ازکاه و جز آن. (منتهی الارب). و رجوع به صُفار شود.

صفار. [ص َف ْ فا] (اِخ) ابراهیم بن اسماعیل بن احمد مکنی به ابواسحاق. وی به سال 534 درگذشت. او راست: صک الجنه. (کشف الظنون).

صفار. [صَف ْ فا] (اِخ) بلخی حنفی مکنی به ابوالقاسم. او راست: الملتقط فی الفتاوی الحنفیه وی به سال 336 هَ. ق. درگذشت. (کشف الظنون).

معادل ابجد

رویگر و صفار

813

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری